- خام بیتن
پوست حیوان را کندن
معنی خام بیتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(نُ / نِ / نَ دَ)
لغت نامه دهخدا
بر استخوان فیل و شتر و جز آنها گل و نقش کردن. (از آنندراج) :
نقش سبزان بس که بر این جسم پرغم بسته ام
خویش را گوئی ز سر تا پای خاتم بسته ام.
واله هروی (از آنندراج)
نقش سبزان بس که بر این جسم پرغم بسته ام
خویش را گوئی ز سر تا پای خاتم بسته ام.
واله هروی (از آنندراج)
(بِ قِ بُ لَ گُ تَ)
لغت نامه دهخدا
بار کردن نقاره. (از آنندراج) :
بفرمود تا بر درش گاودم
زدند و ببستند بر پیل خم.
فردوسی (از آنندراج)
بفرمود تا بر درش گاودم
زدند و ببستند بر پیل خم.
فردوسی (از آنندراج)
(مَ / مِ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
آنکه بنگریستن خال پوست بدن فال گوید مثل فال بین و کف بین، حازی
توسط عاج و استخوان شتر و غیره نقوش و گلهایی بر سطح چیزی ایجاد کردن خاتم کاری کردن
انتخاب هم گروه در یک بازی دسته جمعی، انتخاب معشوقه
به حساب آوردن، پذیرفتن
خوش بین، نیک نظر
برای کسی جا در نظر گرفتن، جا شدن
روان شدن شیره ی گیاه و درختان در آوندها به مناسبت فرا رسیدن.، آب گرفتن میوه و، پر کردن ظرف از آب، آب دار شدن میوه
گاز گرفتن
خسوف، ماه گرفتگی
دچار وحشت شدن
از خود بودن، نیروی خودی، از اقوام، آشنایان و افراد فامیل
رام شدن، قانع شدن، گول خوردن
در نقطه ای ایستادن و انتظار طولانی کشیدن، خسته شدن
حان ستاندن، توان و قدرت به دست آوردن
کثیف شدن، جرم گرفتن
تکان خوردن
به بازی گرفتن